امشب برايت مي نويسم
امشب که شبي است ساکت و زيبا
چشمانم را مي بندم
لبخند مي زنم
لبخند ميزنم به شکوه اين شب
که به ياد توام باز
و باز ... و هميشه
مي انديشم آيا لحظه اي هست که به ياد تو نباشم
مي انديشم به وقت اندوه
به وقت گريه
به وقت دلتنگي
به وقت خنده
و مي بينم
که يادم چه وفادار بوده به يادت
امشب برايت مي نويسم
امشب که به اندازه يک سرزمين
بينمان فاصله است
امشب که از روحم به من نزديکتري
مينويسم که دوستت دارم
آه خدايا
اين دوست داشتن را چقدر دوست دارم
امروز اولین روزیه که رفتی مسافرت هنوز نرسیدی دلتنگت شدم
دوست خواهم داشت
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2